خانوم دكتر ايستكي تشخصيص دادن كه براي بهتر حرف زدن پسرمون بايد دوره صوت درماني رو بگذرونه، هفته اي ٤ روز بعدازظهرا بايد ميرفتيم مركز و پسرم يه دو ساعت يه گوشي ميذاشت و آهنگهاي مخصوص گوش ميداد و بازي ميكرد، اين تايم براي اميرعلي زياد و خسته كننده بود و چون توي كلاس هم بچه هاي بزرگتري بودن حوصلش سر ميرفت و دلش ميخواست گوشي رو برداره و وقتي ما براي گذاشتن گوشي مقاومت ميكرديم خوب گريه و بي تابي ميكرد، خلاصه يه روز كه بابا عباس باهامون اومده بود وضعيت بد من و اميرعلي رو اونجا ديد به خانوم دكتر پشنهاد داد كه ما دستگاه رو اجاره كنيم و توي خونه اينكار رو انجام بديم كه خدا رو شكر دكتر قبول كرد، توي خونه خيلي راحت بوديم خيلي كه نه ولي خوب بود و بعد...